مگو

تنهایم....

مگو که مگو....

چکنم اگر تنهاییم را فریاد نزم؟چه کنم اگر از تنهاییم ننالم...

نمی دانم چه کنم....

بیخبرم...

از "بی خبری" بی خبرم....

مدهوش نیم،بی هوش نیم ، از بی دلی  بی خبرم...

از بی خبری دلتنگم....

مگو که اشک مریز که نتوانم ...

در تنهایی باید گریست .....باید خواست ...

اما "طلب "خواسته رویایی است ...

دلم زبانه میکشد اما افسوس که به هیچ نسیمی خموش می گردد ....

راستی بدون هیچ ریایی تو که می خوانی با خود اندیشیده ای که چقدر تنهایی ؟یا تو هم دل خوش داری به هیچ؟؟؟؟

نظرات 9 + ارسال نظر
اسیر فراق چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:32 ق.ظ

دیگر نمی گویم که مگو
دیگر نمی گویم که گریه نکن
نمی گویم که فریاد نزن
می دانی چرا؟
چون حالا من هم به همان کمندی گرفتار شده ام که تو هستی
حالا من هم فهمیده ام که چه قدر تنهایم
دیگر حتی خودم را هم ندارم
تنها هستم
تنهای تنها

زلزله چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ق.ظ http://go0go0ljo0n.mihanblog.com

سلام.خیلی وب جالبی داری اگر مایل به تبادل لینک هستی لینک مارا به نام جوجه طلایی دروبلاگ خود قرار داده و بعد ما را خبر کنید

go0go0ljo0n.mihanblog.com

محمد و صاحب چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.hell_boy.persianblog.com

سلام خسته نباشین مطلب خیلی قشنگی بود فکر میکنم این خانوم درست میگه
موفق باشی بای

خدای خورشید پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:40 ب.ظ http://sayesepid.blogsky.com/

سلام داداشی
متنات داره خیلی ویرانگر میشه ! (مخصوصا متن قبلی )
ماجرا چیه ؟
منو بیخبر نزار . اگر چه میدونی که منم تو چه منجلابی گرفتار شدم
شاد باشی

[ بدون نام ] جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ق.ظ

برای همه دوستانی که اسیر درد فراقند و فکر می کنن تنها شدن من هم شاید بدترین که نه ولی از نوعه بدشو کشیدم
اینو شنیدید
باید که بپذیریم وداع را درد مرگ را فرو ریختن را تا دیگر بار و دیگر بار بتوانیم که برخیزیم
اری دوستان همه هدف خدا از تنها گذاشتن ادمها اینکه ب به من اعتماد داشته باشید تا برخیزید

... جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:57 ب.ظ http://cheshmaneyekobur.blogsky.com/

ممنون.
یادآوری خوبی بود!

آرش دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.arashrafee.persianblog.com/

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست

نگین چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ق.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

فکر می کردم که فقط خودم انقد احساس تنهایی می کنم ولی انگار همه یه جورایی تنهان.منتها بعضیا از تنهاییشون لذت می برن بعضیا هم به قول شما ازش فرار میکنن.مرسی از نظرتون

سمیه جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:48 ق.ظ

شاید تو فکر می کنی تنهایی اما بدون همیشه یه نفر هست که داره به خاطر تو نفس میکشه و برای تو زندگی رو دوست داره فقط تو باید باور کنی که او همیشه هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد