ببار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون ببار....
ببار ای بارون ببار بیاد عاشقای بی مزار ...
د ل آدم که میگیره بد جوری هوای بارون به سرش میزنه ....
بارون ...بارون...بارون
آدم دلش نمی خواد هوا آفتابی باشه ؛می خواد آسمون ابری باشه ،گرفته باشه ،هم ناله باشه با دل تنگش وآخر سر هم بباره ...
هی بباره و بباره... اونقدر بباره که زمین دیده نشه
اما نمیشه ...حیف که فقط هوس و رویای دل..
نمیدونم شاید دل من زیادی نازک شده ...شاید هم دنیا از اولش همی جوری بوده من خواستم قبول کنم ...شاید ..
اما خدا چقدر مهربونه که همونجوری که برای آسمون اشک درست کرد آدما رو هم بی نصیب نذاشت
می دونی قدیمیا عادت داشتن می گفتن مرد باش ... مرد که گریه نمی کنه ...اما کاش راستش
رو میگفتن :میگفتن که مرد گریه می کنه اما هر شب تو خلوتش جایی که خودش هست و خدای خودش.
کاش بارون بباره ...همین امشب ....نه!!همین الان ...کاش
سلام خوبی دوست خوبم
ممنونم که هنوز منو از یاد نیردی
این پستت خیلی عالی بود
عالی بود
دوست دارم بای
امیدوارم دلتنگیت به شادی تبدیل بشه
سلام ...
ممنونم که بهم سر زدی ...
بارون دل آدم رو اروم می کنه و پاک ...
امیدوارم هر ناراحتی وغمگینی که داری به شادی و صفا
تبدیل بشه ..
در پناه حق
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست.......
موفق باشی
یا حق
و باز در یک عصر پاییزی دلم گرفته است....
دلی که همچو برگهای درختان پاییزی زرد و خشک و خسته است ...
آری دل شکسته ام بدجور گرفته است.....
قدم میزنم در کوچه پس کوچه های شهر پر از سکوت...
یک غروب سرد و بی روح پاییزی ، یک دل عاشق ولی تنها و دلتنگ با کوله باری از غم و غصه و یک سوال بی جواب!
قدم میزنم و به سرنوشت خویش می اندیشم!
و باز در یک غروب پاییزی دلم بدجور برای تو تنگ شده است....
دلم برای آن دل بی وفایت تنگ شده ، نمیدانم چرا ولی بدجور دلم هوای تو را کرده است....
یک عصر سرد پاییز ، یک نیمکت خالی ، و برگهای زردی که با همان نسیم آرام باد بر زمین میریزند....!
یک بغض غریب در گلویم ، یک احساس بر باد رفته در وجودم ، یک رویای محال در خیالم ، با پاهای خسته و دلی نا امید از این زندگی همچنان قدم میزنم با همان دل شکسته و دلتنگ.....
دستان خالی ام ، قلبی پر از آرزو در دل اما نا امید ، صحنه تلخ غروب در میان برگهایی که از درختان می افتند....
دلم خیلی گرفته است و دلتنگ تو هستم عزیزم....
بیا و با حضورت دستان گرمت را در دستان سردم بگذار ، این پاییز سرد را بهاری کن ، و به این برگهای زرد و خسته جانی تازه ببخش.....
بیا تا دوباره با دلی پر از امید و دلگرمی با حضور تو اینبار عکس پاییز را زیباتر از بهار برایت نقاشی کنم....
بارون خوبه. وقتی میباره آدم دلش آروم میشه!
منم خیلی وقتا دلم هوای بارون و میکنه.
سلام
اشک آسمون همونقدر قشنگه که اشک انسانها قشنگه. آسمون اشک میریزه برای اینکه سبک بشه برای اینکه دلش آروم بگیره ما هم اشک میریزیم برای اینکه کمی قرار بگیریم و آروم باشیم زیاد به این حرفا توجه نکنید که گریه مال مرد نیست گریه مال انسانه فرقی هم نمیکنه که زن باشی یا مرد باشی مهم اینه که هنوز آسمون دلت خشک نشده و خست به خرج نمیده و ازش بارون میباره...
سلام ستاره
زدی تو خال
به جای منم زیر بارون برو زیر درختای سپیدار و هی راه برو و حال کن
جای منم خالی
اون فیلم هم چشم
بزار اول له دسته خودم برسه . بعد
شاد باشی دوست عزیز
بابای
سلام. ممنونم که به وبلاگ اشعار عاشورایی سر زدی.
به بزم شاعرانه هم دعوتید.
سلام دوست عزیز
باران ببار که مبارکی که مقدسی
باران ببار که بارش تو شوید دل روح و روان آدمی
تشکر از اینکه به ما سر زدی.با هات موافقم تازه شروع شده اما ... با توکل به خداوند موفقیت را خودمون می سازیم و راه را به پایان می رسونیم.
باز هم به ما سر بزن.
موفق باشی.
******************************سارا*************