درد بی عشق زجانم برده طاقت....

 

لحظه های عمر به سرعت سپری میشوند ،لحظه هایی خالی از عشق .

باید پذیرفت که آدمی بی عشق گلی بیش نیست ،باید پذیرفت که ثانیه های بی عشق را باید خط بطلان کشید ومعنی زندگی آن دم که عشق نباشد هیچ است و کمتر از آن

اما اکنون بدون عشق ، بدون هیچ نورروشن کننده ای زمانه در گذر است ...

اکنون بدون عشق ، بوند آتش گرمابخشی هستی به پیش میرود...

اکنون بدون عشق ، سرمای زنده بودن را باید تحمل کرد...

اکنون بدون عشق ، سردی دم و بازدم را باید تاب آورد...

اکنون بدون عشق ،تهی از تمام طراوت ا ولطافتها ، باید می بود ...

باید بود ،زیست،تامل کردوتحمل  ، تا شاید چاره ای از میان تاریکیها روزنی را بنمایاند...